وصیتنامۀ کامل شهید محمدخون عسکری

با کاروان شهدا

وصیت‌نامۀ کامل شهید محمدخون عسکری نژاد

از کاروان شهدای شهر تشان- شهدای کوی آبلش

ویرایش و تنظیم: محمود طیّب

 

رسانۀ فردا/اشاره: به راستی که شهدا آینه‌ای تمام‌نما برای دیدن راستی‌ها و ناراستی‌ها، کاستی‌ها و کژی‌های درون و برون ما و تلنگری برای بازبینی و تأملِ ما در خویشتن خویش هستند. آنانی که بی هیچ خواسته و ادعایی، شیرین‌ترین و گران‌ترین داشته‌هایشان را بر طبق اخلاص گذاشته و به نبرد با دشمنان خارجی و داخلی ایران و جان‌فشانی برای میهن و دفاع از مردم و داشته‌های اعتقادی و ملی آنها پرداختند.

وصایای شهدا و آثار به جا مانده از آنها، چه وصیت‌نامه و عکس باشد و چه روایت و خاطره و اسناد؛ همگی گنجینه‌ای بزرگ از صداقت، معنویت؛ و دنیایی خاص و پاک از اخلاص و صمیمیت و خودملامتی هستند.

شهید محمدخون عسکری‌نژاد یکی از این جوانان خوب ما بود که قدم در راه دفاع از میهن و اعتقادات خود و مردمش گذاشت.

شهید عسکری جوانی پاک‌باخته، بی ریا و مداح بود و هنوز مردم شهرِ تشان به ویژه مردم کوی آبلش(که برای آن‌ها نیز در وصیت نامه‌اش سفارش خاص کرده است) و مناطق اطراف آن، نوای زیبای نوحه‌خوانی او را به یاد دارند و هنوز کتاب‌های مذهبی و ادعیه در و نوحه‌های او در خانه محفوظ است.

همه مردم کوی آبلشِ تشان و مناطق اطراف آن شهید عسگری را خوب می‌شناسند که چه انسان پاک‌سیرت و مخلصی بود؛ اما نکتۀ جالب و دلتنگ‌کننده این است که در این وصیت‌نامه مرتب شاهد اظهار گناه و شرمندگی او هستیم و با فروتنی و خلوص و در عین بی‌گناهی، شرمساری خود را به درگاه خدا اعلام می‌کند و خود را فردی گناهکار و شخصی ظالم به نفس خویش می‌داند.

نکتۀ جالب دیگر در این وصیت‌نامه، استفادۀ مکرر شهید از اشعار زیبا و ادبیات جبهه‌ای و فضای خاص شاعرانه است. این خود نیز اشارتی به علاقمندی او به متون مداحی و شعرهای آیینی است که همواره در ایام عاشورا به نوحه می‌خوانده است.

این ستون به طور ثابت در هر شماره به موضوع شهدا و وصایای شهدای شهر تشان و حوزه انتشار این هفته‌نامه می‌پردازد.

شهید عسکری در پایان وصیت‌نامه نیز مسئولان جمهوری اسلامی را وصیت و سفارش می‌کند که اینهم شایستۀتوجه و دقت است و ما نیز ضمن هشداری به خود، مسئولان محترم را به خواندن این وصیت نامه و دیگر وصایای شهدای عزیزمان سفارش می کنیم و می خواهیم این سفارش شهید را تلنگری به خود بدانند تا به قول شهید گرانقدر، مبادا روستای دورافتاده‌ای را فراموش کنند.

نیز وصیتی به همرزم خود، شهید غلامحسین باج داشتند که از قضا ایشان نیز شربت شهادت را نوشیدند و بسیار عبرت‌آموز است. اما از تقدیر هم بی‌خبر بودند.

وصیت‌هایی نیز به برادران و خانوادۀ دارد که در واقع نصیحیتی به همۀ ماست و بسیار خواندنی و زیباست. وصیتی هم به دختران زادگاه خود به عنوان نمونه‌هایی از دختران میهن‌مان دارد که پیشنهاد می‌کنم این وصیت نامه را خوب بخوانیم.

 

تلاش من بر این بوده و است که عین متن اصلی وصیت‌نامه را بی هیچ دخل و تصرف واژگانی و مفهومی، اصلاح و درست‌نویسی کرده و به طور رسمی منتشر کنم. باشد که همواره پیرو راه شهدا باشیم و شهدا را شاهد اعمال و رفتار خود بدانیم و ادامه‌دهندۀ رسالت ملی و باورهای اعتقادی آن‌ها باشیم. *

متن کامل وصیت نامه:

وصیت‌نامۀ خود را با نام خدا و با یاد خدا و برای رضا خدا شروع می‌‌کنم.

بار خدایا! من شهادت می‌دهم که محمد فرستادۀ خدا و علی جانشین و ولی اوست. اطاعت از خدا و رسول خدا بر او واجب گردیده و مکلف به دستورات و فرمایش های آنها هستیم.

خداوندا چشمان اشک‌آور من از بسکه به نامحرمان و مال و ثروت مردم چشم بسته اند به درگاه تو می‌‌نگرند و اشک درماندگی و شرمندگی ام همچون دریای خروشان موج می‌‌زند.

دستهایم از بس به کارهای ناشایست آلوده به گناه شده اند؛ تیره و سیاه گشته اند و پاهایم از برای کاری که رضایت و صلاحیت تو در آن نبود قدم برداشته اند بی حس و ناتوان شده اند. زبانم اینقدر به دروغگویی و حرفهای ناشایست عادت کرده بود، که انگار لخته‌لخته شده است و بس حرکات ناشایست و سزاواری که انجام می‌داده ام مانع از رحمت و سلامتی بدنم شده بود که گویا نمی‌توانستم نعمت‌های بی‌شمار تو را به زبان بیاورم.

خدایا مرگ در رختخواب را نصیبم نگردانی، چون علی(ع) در محراب شهید شد!

خداوندا!

جوانی صرف نادانی شد و پیری، پشیمانی

دریغا روز پیری آدمی هشیار می‌‌گردد!

معبودا! چنان غرق در گناه شده‌ام که حتی نمی‌توانستم دعاهایی که کلید زندگی انسان در آنها بود زمزمه کنم و شاید هم در هنگام مرگ نمی‌توانستم شهادتین بگویم چون زبان‌بسته بودم و فکر و کارم فقط عشق به زندگی و عشق به دنیا و عشق به هوس‌های ناروا و مال و ثروت و دنیا بود.

آیا چنین بنده‌ای از امت پیامبر محسوب می‌‌شود؟ آیا چنین گنهکاری از پیروان علی می‌‌باشد؟ پروردگارا تو خودت در قرآن گفتی که دنیا بی ارزش است و همه شما رحلت می‌‌کنید به سوی من. ولی چه کسی چنین پیامی را باور می‌‌کرد؟ آیا دینا پرستی و حبّ نفس اجازه می‌داد؟

مگر شاعر نمی‌گوید:

مادر بت‌ها بت نفس شماست

زانکه آن بت مار و این بت اژدهاست‌‌!

 

ای خدای من! با چه روئی و با چه خوبی‌هایی که در این دنیا کرده ام از تو تقاضای عفو و مغفرت گناه بکنم؟ و باور ندارم که از این همه گناه من درگذری چون بارها با تو پیمان بستم ولی به عهد خود وفا نکردم و عهدشکنی نمودم.

و ای پروردگار! با تمام این گناه، عهد بسته ام که همراه رزمندگان اسلام عازم جبهۀ حق علیه باطل شوم تا شاید دین خود را نسبت به امام و ائمۀ اطهار ادا نمایم. ای امام ما! لبیک‌گویان تو هستیم و تا آخرین قطرۀ خون از راه تو که همان راه انبیا می‌‌باشد دفاع خواهیم کرد!

و باز هم خدایا این سومین وصیت‌نامه‌ای است که می‌‌نویسم و از تو تقاضای شهادت کردم، ولی تقاضای بندۀ گنهکار را رد کرده‌ای و خودم می‌‌دانم که هنوز اعمال و رفتارم کامل نشده بود و قابلیت شهیدشدن را نداشتم. و اما خدایا اگر شهادت نصیبم شد، دوست ندارم که جسدم پیدا شود تا برایم مزار و خرجی درست کنند، چون همانطوری‌که در دنیا شهرت و نامی نداشتم و گمنام بودم می‌‌خواهم که در این دنیا هم مزار نداشته باشم. مزارم سنگرم در جبهه می‌‌باشد و منظورم معنای این شعر است:

گرچه مفقودالاثرها بي‌مزاران جهانند

بی‌نشان، گمنام، مشهورِ ملک در آسمانند

 

و اما ای دنیا پرستان! چه شده است که به خوشی‌ها و خوبی‌ها و لذت‌های این دنیا چسبیده‌اید؟

مگر شما همیشه زنده هستید؟ مگر همیشه در این دنیا با زن و فرزندان خود عیش و نوش می‌‌کنید؟ چه شده است که کمر همت به جهاد نمی‌بندید و اسلحۀ رزم بر نمی‌دارید و به جبهه نمی‌روید؟

مگر نمی‌دانید که همگی ما در این دنیا امانتی بیش نیستیم و مثل مسافری در این دنیا خانۀ اجاره‌ای داریم؟ مگر دنیا محل گذر نیست و لحظه به لحظه از عمر شما کاسته نمی‌شود؟

مگر پیشینیان و اقوام و پدران خود را ندیده اید که چند روزی یا چندسالی بیش پهلوی شما نبودند و بار سفر بستند و به دنیای ابدی انتقال یافتند؟

اما چه خوش است که توشۀ آخرت ما تقوی باشد؛ چون تقوی کلمۀ درستی در روز قیامت است و به‌خود بنگرید که ما از کجا آمده ایم و به کجا می‌‌رویم؟! و برای چه آمده ایم؟

آیا خداوند شما را درست کرد که بخورید و بخوابید و بس! پس وظیفه‌ای که به گردن‌مان گذاشته شده است چه می‌‌شود؟

آیا خواب رفته اید؟ یا در بیداری به سر می‌‌برید؟ ولی و چه افرادی وجود دارد که خواب و بیداری آنها فرقی ندارد!

این مردم روستاها ـ به‌خصوص روستای آبلش ـ از گوشه‌نشینی و حجت‌های بی‌مورد که خداوند و اسلام ازآن‌ها متقفر است بپرهیزید. و این جوانان و دانش آموزان را به حجتهای بی‌مورد عادت ندهید. پیرو انقلاب باشید و بدانید که انقلاب تداوم دارد و انشاءالله به دست امام زمان سپرده می‌شود. بی جهت انقلاب و اسلام را لکه‌دار نکنید که مورد شفاعت امیرالمومنین در روز قیامت نخواهید شد. چون با چنین کارهایی خون شهیدان را پایمال خواهید کرد… .

 

«ای پروردگار! ما شنیدیم که منادیی به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگارتان ایمان بیاورید و ما ایمان آوردیم. پس ای پروردگار ما گناهان ما را بیامرز و بدی‌های ما را از ما بزدای و ما را با نیکان بمیران»

 

… پدران شهدا را الگوی خود قرار دهید. مگرنمی دانید که فرزندان این‌ها چقدر مقام و منزلت دارند؟ [تا جایی] که پیامبر می‌فرماید: «مقام شهدا از من بالاتر است». چرا؟ چون می‌گوید شهدا را با همان لباس[خونین] دفن می‌کنند. و غسل نمی‌دهند. ولی ما چنین نیستیم. و دیگر اینکه به آنها شهید می‌گویند. ولی ما شهید نیستیم.

و اما برادران و خواهران. دیگر وقت شما را نمی‌گیرم و آنچه که لازم و گفتنی بود را دیگر، شهدا در وصیتنامۀ خود قید کردند. اگر عمل کردید، همان‌ها کافی است.

«اما چند سخنی به مسئولین محترم. ای مسئولین جمهوری! آنچه که اسلام و خداوند به عهدۀ شما مقرر نمود اجرا کنید و از امام ـ این اسوۀ تاریخ ـ کاملاً تبعیت نمایید و بدانید که در غیر این خط به انحراف کشیده می‌شوید و چنانکه چنین مسئله‌ای را دیدید، نسبت به مسائل سیاسی و اقتصادی کشور [مسئول] باشید. و مواظب خط سیاسی که باعث انحراف و دو دستگی می‌گردد باشید. نسبت به روستاهای دورافتاده، بی‌تفاوت نباشید. خواسته‌های مردم را برآورده نمائید. همانطوری‌که این مردم از جان و مال خود گذشتند، شما هم واقعاً تلاش خود را جهت برطرف‌نمودن مشکلات آنها بنمائید. مُبلّغ اسلامی به روستا بفرستید و معارف اسلامی را ترویج دهید. »

اما وصیتی به پدر و مادر و برادرانم. ای پدرم، ای ولی من! سلام بر تو. سلام بر دست‌های تاول‌زدۀ تو. می‌دانم که زحمات زیادی برایم کشیدید. اما حالا که خواستی از ثمرۀ من استفاده کنید، از دستت رفتم. چون بنده امانتی بودم که به صاحب امانت پس داده شده ام. و ای پدرم از تو می‌خواهم که پدری علی‌گونه باشید انشاءالله و در مرگ من صبور باشید. زیاد گریه و زاری نکنید و سعی که مراسم فاتحه‌ام را زیاد تشریفاتی نکنید.

و پدرم خجالت زده هستم که تو را ناراحت می‌کردم و بدون خداحافظی از پهلوی تو رفتم. در این مورد ناراحت نشوید و مرا ببخشید. بدان که تقدیر خداوند می‌باشد که پدر بی پسر گردد و خانه‌ها خراب گردد و دامادها بی‌عروس و عروس ها بی‌داماد باشند. به خدا قسم همه، برای حفظ اسلام و دفاع از مملکت اسلامی می‌باشد.

و مادرم! نور چشم من! می‌دانم که زحمات شما را هیچوقت نتوانستم ادا کنم و از شما حلالیت می‌خواهم. و [می‌خواهم] مادری باشی فاطمه‌گونه و زینب‌گونه. سعی کن در شهادت من موهایتان را در نیاورید که باعث ناراحتی روح من گردد و همچون مادر شهیدی صبور و شجاع باش. و ای مادرم می‌خواهم که در آن دنیا از فاطمه طلب کنی که مرا ببخشد.

مادر شیرت را حلالم کن که زمانه ز من گذشت نوجوان بودم و هر دو بالم شکست.

خواهرم و برادرانم! می‌دانم که در حق برادری نسبت به شما کوتاهی کردم. به بزرگی خودتان مرا ببخشید. چون اگر بعضی موقع شما را ناراحت می‌کردم، شاید از روی نصیحت بود و گرنه منظور دیگری نداشتم. برادران با هم خوب و متحد باشید. مخصوصاً برادر بزرگترم که وظیفۀ شماست برادران کوچک را راهنمائی کنید و در امر ادارۀ خانوادۀ خود کوشا باشید.

 

با پدر و مادرم به‌خوبی رفتار کنید. برادرانم از درس خواندن عقب نگردند، چون درس‌خواندن خود عبادت است. و آنها را با اخلاق اسلامی آشنا سازید. نمازتان را در اول وقت بخوانید. روزه و احکام اسلام را به خوبی پیاده نمائید و هیچ برایم ناراحت نباشید. چون من اولین و آخرین شهید نیستم. خیلی از خانوداه‌ها بی‌سرپرست هستند. خیلی‌ها بدون پدر و مادر هستند. من هم از آنها زیادتر نیستم. با خوبی با مردم رفتار کنید و کاری نکنید که باعث رنجش و ناراحتی مردم گردد.

صحبتی در خصوص حجاب. ای خواهران روستای آبلش. شما را به حجاب سفارش می‌نمایم. چون بانوی نمونه اسلام فاطمه زهرا می‌فرماید.

ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است

ارزنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است

اگر در حفظ حجاب کوتاهی کنید، فاطمۀ زهرا در آن دنیا شما را شفاعت نخواهد کرد. خواهران در امر سوادآموزی کوشا باشید. چون ملت بی‌سواد، توسری‌خور است. فرزندان‌تان را با اخلاق اسلامی تحویل جامعه دهید و روانۀ جبهه سازید. مسجد راخالی نکنید، چون مسجد سنگر اسلام است.

و در پایان از تمامی اهالی محترم روستای آبلش، کوچک و بزرگ و اقوام می‌خواهم اگر خطایی و اشتباهی یا لغزشی از من سرزده که باعث ناراحتی شما گردید، مرا مورد عفو و مغفرت خود قرار دهید. و بدانید که شهدای روستاها زیادتر شده‌اند. مسئولیت این شهیدان برگردن همۀ شماها می‌باشد. [پس] انجام وظیفه کنید. خداوندا شهادت را به همه دلهای مشتاق شهادت عطا بفرما.

اگر شهید شدم مزارم را بالای خانۀ غلام‌حسین باج، پشت دیوار سنگی بگذارید و قبلاً هم به غلامحسین باج گفته‌ام کوتاهی نفرمایید و جای دیگر راضی نیستم.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*توضیح:

متن این وصیت‌نامه بسیار سخت و بهم ریخته و ناخوانا بود. با تکیه بر تجربۀ ادبی و علاقمندی شخصی ام به موضع شهدا و با سختی موفق شدم به منظور اصلی شهید دست یابم. برای نمونه، به یک جمله اشاره می‌کنم؛ در یک مورد، چیزی که در متن به سختی خوانده می‌‌شود و یک سایت فعال در حوزۀ شهدا(farzandanezahra) نیز شوربختانه همین را منتشر کرده، این است: «بیرون انقلاب باشید و بدانید که انقلاب تدامت دارد»(!) اما مشخص است که شهید بزرگوار این‌گونه نوشته بوده: «پیرو انقلاب باشید و بدانید که انقلاب تداوم دارد»؛ اما در گذر زمان چون وصیت‌نامه آسیب دیده، متن آن ناخوانا شده است و اینها همه را برطرف کردم. همین وضعیت در شعرها هم بوده؛ به گونه‌ای که تنها با مراجعه به دیوان شاعران توانستم متن شعر اصلی را پیدا کنم.(محمود طیب)

از خانواده‌های محترم شهدا، هم‌رزمان گرامی آنها، آزادگان گرامی و علاقمندان به موضوع شهدا درخواست می‌کنیم متن کامل وصیت‌نامه‌ها، عکس ها، اسناد، روایات و خاطرات خود را از شهد به ا این هفته‌نامه بفرستند.

 

منبع: هفته نامه تشان فردا، شماره اول و سوم، ص ۷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *