جهانگیر محمودی/فعال اجتماعی
پیش گفتار خویش را با این سخن آغاز میکنم که جایگاه ایدئولوژی و علم درپروسه ی برنامه، جهت وهویت مدرن لر چیست. بزرگی این گفتار دراینست که روشن مینمایدما لرها با بهره گیری ازعلم به یک ایدئولوژی هویت ساز نیازداریم که برنامه و جهت خویش را بر پایه ی آن بسازیم.
از این رو این کتاب به کاریک پژوهش علمی نپرداخته بلکه هدف آن روشن نمودن همه ی گوشهها و ابعاد هویت وکیستی لرهای ایران وبرنامه وسوگیری برپایه ی این هویت با روشی ایدئولوژیک است. به سخن دیگر این کتاب ازجنس «هست ها» نیست. بلکه بیشترازجنس «بایدها» است. که هرآینه ازهستها نیز بهره میجوید. از این رو نخست در پیش گفتار؛ به ویژگیهای کار علمی و پژوهشی میپردازم. سپس با بیان ویژگیهای ایدئولوژی وجایگاه آن درساختن کیستی و هویت قومی و برنامهها و سوگیریهای قوم، گفتار را به پایان میبرم.
ویژگیهای کار علمی:
کار علمی چه ویژگیهایی دارد. و جدایی آن از ایدئولوژی در چیست؟ پیوسته این گمان درمیان بوده که یک دانشمند و پژوهش گرراستین، هرگز رویکردی جانبدارانه همراه با ارزشهای ایدئولوژیک وغیرایدئولوژیک درکارعلمی نخواهد داشت. او تنها دوستدار دانش جدا از هرگونه گرایش وارزش است. دراین باره نیکلاس رشر، باوردارد که دانشی جدا از هدفهای ایدئولوژیک و همچنین ارزشهای اخلاقی غیرایدئولوژیک نداریم.
به باور وی: این تصور عموما مقبول که پژوهش علمى را امرى بى روح، خشک و غیر انسانى معرفى مىکند، به هیچ وجه به افراد بى اطلاع و بیگانه از علم محدود نشده، بلکه بسیارى از فصیحترین سخنگویان خویش را در خود جامعه ی علمى یافته است؛ بویژه عالمان علم الاجتماع، مایلند حامیان بى پرده و صریح این دیدگاه باشند؛ که دانشمند خود را درگیر صدور احکام ارزشى نمىکند و علم، یعنى علم واقعى، فقط به آنچه هست مىپردازد و اصلاً به آنچه باید باشد دلمشغولى ندارد.
هر گزارشى از نمونههاى عینى که در آن طرز تلقىها، ارزشها و ویژگیهاى شخصى دانشمندان کار ایشان را تحت تأثیر قرار داده یا بر یافتههاى ایشان اثر گذاشته است با این تقسیم دو گانه (dichotomy) تحقیر کننده کنار گذاشته مىشود که چنین مسائلى شاید بر روانشناسى یا جامعه شناسى پژوهش علمى تأثیرى داشته باشد، اما هیچ ربطى به منطق علم ندارد. این دیدگاه که علم «از ارزش آزاد» است، به قدرى مقبولیت گسترده یافته که این عنوان شاخص و متمایز کننده، هر چند تا حدى مخوف را براى خود کسب کرده است:یعنی تز بى طرفى علم نسبت به ارزشها. . . . همان. . .
به باور نیکلاس رشر شیوه ی یاد شده از نگاهی نادرست درمنطق پژوهش علمی ریشه میگیرد. زیرا این گروه بسیار اندیشه ی خودرا درگیر سویههای ذهنی وانتزاعیِ روش پژوهش علمی کرده وفراموش کرده اند که پژوهش را انسانهایی که دارای گوشت وخون واحساس هستند،به سر انجام میرسانند. ویژگی انسانی سبب میشود پژوهش گران آنچه از تحقیق به دست میآورند را با هنجارهایی ویژه همسوسازند. به باور وی ویژگی گره خوردن هنجارها وارزشها با کارپژوهش ازغفلت وبه چشم نیامدن آن ریشه میگیرد.
پس هنگامی که برای نمونه دانشمندی لباس کارخویش رامی پوشد ووارد آزمایشگاه میشود، ارزشها وهنجارهای خویش رانمی تواندبه کنار بگذارد. با این همه، سوای دیدگاه نیکلاس رشر، نگارنده براین باوراست که کارعلمی از کارایدئولوژیک جداست. برای نمونه یک پژوهشگر هرگز قصد ندارد که اثر ارزش ها، هنجارها وایدئولوژی خویش را درپژوهش نمایان سازد. به عکس او گرایش شدیدی دارد که نشان دهد کاروی ازهر سوی تهی از ارزشها وایدئولوژی است.
البته این سخن ازراستی دوراست. لیک یک ایدئولوگ میکوشد تا با بهره گیری از پژوهشها ی علمی ومنابع دیگر آشکار سازد که برای هدف یک گروه خاص، ایدئولوژی وی سودمندتراست. ازاین رو کوشش وی براینست که روشن نماید ازچه پایههای علمی،تاریخی، فرهنگی،اجتماعی،جغرافیایی ودیگر پدیدهها باید بهره برد تا به هدف گروه نزدیک ترشویم. مخالفان ایدئولوژی همچون مارکس براین باور بودند که ایدئولوژی ازشعور دروغین انسان ریشه میگیرد. همان که ما «جهل مرکب»می گوییم. یعنی اینکه باور میکند دارای آگاهی است، لیک به سبب داشتن گونه ی ویژه ای از معیشت، واقعیت بر او وارونه جلوه کرده است. بنابراین میان «ایدئولوژی» و «علم راستین»جدایی است.
دانشها و آگاهیهای راستین که همان «علم» (Science) است، دانشهایی هستند که واقعیت جهان را چنانکه هست بازگو مینمایند و مصون از اثر هرگونه معیشت اند. دردیدگاه مارکس «علم»با ارزش است. لیک در برابر علم، ایدئولوژی است که وارونه نماست. بنابراین «علم» و «ایدئولوژی» هر دو پدیده ای معرفتی اند،که یکی معرفت حقیقی و دیگری معرفت فریبنده وسراب گونه رابه نمایش میگذارد. چنین دیدگاهی ریشه در افزون نگری وزیاده روی در نادیده گرفتن جایگاه پیوندهای خویشاوندی وهمخونی درپیدایش باورها وایدئولوژی هاست.
دردیدگاه مارکس تنها عامل تولیدی واقتصادی است که اثرزیربنایی را دررویدادها ازجمله آگاهی هامی گذارد. اکنون ایدئولوژی چنانچه فیلسوفان ودانشمندان علوم اجتماعی میگویند همیشه معرفتی دروغین وفریبنده نیست. بلکه بسیارپیش میآید که برحقیقتهایی استوارباشد. ودرهیچ جایی امکان نداردکه ایدئولوژی درکارنباشد. دانیل بل،که «پایان ایدئولوژی ها» رانوشته بود. چندی پس ازآن نوشت که سخن خویش راپس میگیرم. زیراایدئولوژی درهمه ی کارهای انسان وجوددارد. به هرحال باورنگارنده اینست که پیوندهای خویشاوندی وهمخونی جایگاه بسیارمهمتری درپیدایش ایدئولوژیها دارد. پس راست ودروغ آن ریشه دراین پدیده دارد. این دیدگاه به دیدگاه ابن خلدون نزدیک است.
واژه واصطلاح ایدئولوژی:
واژه ی ایدئولوژی از دوکلمه ی لاتینی ایده ولوگوس به وجود آمده ومعنای آن «اندیشه شناسی » است. درباره ی معنای اصطلاحی ایدئولوژی دانیل بل. ۱۹۸۸٫ می نویسد: ایدئولوژی درباره جنبشهای اجتماعیی بحث میکند که میکوشند انسانها را برای تحقق اعتقادات [خاص] بسیج کنند و در این آمیختگی فرمولهای سیاسی و شور و هیجان وجوددارد.
ایدئولوژی یک ایمان و مجموعه ای از یقینهای اخلاقی فراهم میسازد . . . همان. . . زرهانی نیز درباره ی ایدئولوژی مینویسد: این سیستمهای اندیشه نشان داده اند که دارای قدرت و نفوذ بسیار زیاد و در برخی موارد نیز خطرناک هستند. ایدئولوژیها در تاریخ قرن بیستم نقش اساسی دارند. زرهانی میافزاید:. . . ایدئولوژی به مردم نشان میدهد، روابط انسانها چگونه است، چگونه ممکن است باشد و چگونه باید باشد. این چگونه باید بودن موتور محرک انقلابها و تحولات مهم قرن بیستم بوده است. . . همان. . . ایدئولوژی درچارچوب پدیدههایی چون دین، نژادوملیت به وجودمی آید وگاه درباره ی رفتار حکومت ویاگونه ی رفتار زن ومرد دراجتماع است. همچنین محیط زیست، پیکار با نابرابری ویا با موادهسته ای وپدیدههایی دیگرمی توانند ایدئولوژیک باشند.
ایدئولوژی گاه سودمند وکارساز وگاه بسیار زیانباراست. از نمونههای سودمندآن میتوان ایدئولوژیهای اعتدال گرای دینی را نام برد. چنانچه درجمهوری اسلامی نمونههایی ازآن به چشم میخورد. درسوی مقابل ایدئولوژهای سطحی وغیرمنطقی وتندروی دینی میتوانند مانند فاشیسم عمل نمایند. نمونههای آن القاعده،طالبان وداعش است.
درعصرکنونی؛ نازیسم، مارکسیسم وفاشیسم جنایتهای بزرگی آفریدند وجنگهای خانمان سوزبه پاکردندو هریک دارای ایدئولوژی ویژه ای بودند. لیک ایدئولوژیهای سازنده وسودمند نیزوجوددارند. ایدئولوژیهای موازنه ی منفی وحقوق بشری چون کوششهای ماندلا،مصدق وگاندی ومانند اینها ازنمونههای سودمند وسازنده است. دانیل بل درنوشته ی زیر میکوشد تا به روشن نمودن همه سویه ی ایدئولوژی بپردازد. او برای ایدئولوژی چهار ویژگی رامی پذیرد:
۱٫ توضیح و تبیین: یک ایدئولوژی توضیح میدهد چرا شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کنونی شکل گرفته اند؟چرا جنگها شکل میگیرند؟ چرا ظلم و ستم وجود دارد؟ چرا برخی انسانها فقیر و برخی ثروتمند هستند؟ برای این گونه پرسش ها، ایدئولوژی پاسخهایی فراهم میآورد. معمولاً این پاسخها ساده و سرراست هستند به گونه ای که اکثر مردم معمولی بتوانند آنها را درک نمایند و به سمت پذیرش ایدئولوژی حرکت کنند.
۲٫ ارزیابی: کارکرد دوم یک ایدئولوژی فراهم آوردن استانداردهایی برای ارزیابی شرایط فعلی یک جامعه میباشد. یک ایدئولوژی با این گونه سوالها هم سروکار دارد. آیا تمام جنگها بد هستند و باید از آنها اجتناب کرد و یا برخی از آنها اخلاقاً توجیه پذیر هستند؟ آیا توزیع مساوی ثروت در جامعه امری مطلوب است و یا خیر؟ ایدئولوژی برای پیروان خود باید پاسخهای حاوی معیارهای لازم برای پاسخ گویی به سؤالات فوق فراهم آورد. یک فرد که علاقه مند به یک ایدئولوژی خاص است ممکن است به یک سؤال بالا منطبق با معیارهای ارائه شده توسط ایدئولوژی خود پاسخ مثبت بدهد اما در مقابل، پیرو ایدئولوژی دیگر با معیار دیگری پاسخ منفی به همان پرسش بدهد.
۳ . جهت دهی و گرایش: ایدئولوژیها هم چنین برای پیروان خود حس هویت ایجاد کرده و به مسیر زندگی و کنش آنها جهت میدهند. حس هویت او از طریق ایدئولوژی به نژاد، ملت، دین، طبقه و . . . مرتبط میشود و نسبت فرد را با جهان بیرون تعیین میکند. ایدئولوژی مانند یک قطب نما به فرد کمک میکند جایگاه خود را در جهان پیچیده امروز درک کند. برای مثال مارکسیستها با تعریف طبقاتی خود به کارگر یا بورژوا به تعریف او در اجتماع کمک میکردند.
۴.برنامه سیاسی: نهایتاً یک ایدئولوژی با بیان یک برنامه کنش سیاسی و اجتماعی خود را برای حضور فعال در آینده آماده میکند. ایدئولوژیها دارای اهداف روشن سیاسی در تغییر و یا حفظ نظم سیاسی فعلی هستند و از پیروان خود میخواهند که برمبنای تبیین ها، ارزیابیها و هویت ایدئولوژیک خود طبق برنامه سیاسی ایدئولوژی به کنش بپردازند. این برنامه سیاسی میتواند مسائلی مانند شرکت در انتخابات، انقلاب، جنگ و حتی در تروریسم باشد. . . . همان. . . باتوجه به چهار ویژگی درایدئولوژی، باید برنامه، جهت وهویت مدرن لربتواند نخست به تبیین درستی ازشرایط سیاسی،اجتماعی واقتصادی خویش دست یابد. وضعیت وموقعیت همگانی خویش را از نگاه فقر وثروت روشن کند.
شناخت درستی ازستمهایی که لر گرفتارآنست داشته باشد. برای نمونه بداند که بخش بزرگی ازاین ستمها درسستی، پراکندگی،بی برنامه گی وستیزه ی لرها با خویشاوند نهفته است. نبود سازمان و پیوستگی وهمچنین گسستگی هرچه بیشتر درلرها بنیاد بزرگ ستم درقوم لراست. درزمینه ی ارزیابی، لرباید بداند که استانداردهای اوبرای بررسی وارزیابی از خویشتن قومی ودیگران چیست؟ چه ارزشهایی راباید پاس بدارد وضدارزشهای اوکدام است؟ تابتواندبرپایه ی آن به ارزیابی رویدادها بپردازد.
همچنین درجهت دهی وگرایش باید نخست هویت وکیستی خویش رابشناسد، تا برپایه ی آن جهت درست ازنادرست راشناسایی نماید. بی گمان ما، دراین سوگیریها ازراه نادرست بسیار رفته ایم. پس باید با شناخت کیستی وهویت راستین خویش بکوشیم تا جهت وسویه ی درست خویش رابشناسیم.
و سرانجام باید بدانیم برنامه ی سیاسی، فرهنگی واجتماعی قوم ما برای رسیدن به هدفهای لرچیست؟وچگونه باید انگیزههای بایسته رادرقوم برای انجام این برنامهها به وجودآورد. یعنی باید درهمه سو «بایدها» و «نبایدهای» قومیت لرشناخته شود. تا این ویژگیهای چهارگانه راتحقق بخشیم. روشن است که ویژگیهای چهارگانه ی بالا هیچ یک دردانش علمی به گونه ای که امروز میشناسیم وجود ندارند. بنابراین بزرگی وبایستگی ایدئولوژی که این مهم را به دوش گرفته،برای ما روشن میشود. باید دانست که کارکرد علم(Science) در اینست که حقیقت وواقعییت رابه مابشناساند. تا از ورای آن بتوانیم به ویژگیهای چهارگانه ی بالا درکارایدئولوژیک دست یابیم. ضرورت پیوند ایدئولوژی وعلم با رهبری ایدئولوژی به سوی هدفها برای پیشبرد آن روشن است. دراین باره دکتر محمود نیکفرمی نویسد: . . . کار ایدئولوژی تسهیل جهش از واقعیت به ایده و از ایده به واقعیت است. رفت و برگشت میانِ ایده و واقعیت همیشه برقرار است. ایدئولوژی به مثابهِ سازوکاری تصورشدنی است که این رفت و برگشت را نظاممندانه هدایت میکند، در حالی که بدان صورتی خودکار داده است. . . همان. . . ما علم را میخواهیم که واقعیتها رابه ما نشان دهد. تا رفت وآمد میان ایدئولوژی وواقعیت هرچه آسان تر انجام شود. پس هدف بنیادی نگارنده دراین کتاب نگارش یک پژوهش علمی نیست. زیرا که با این روش هدف قابل دستیابی نخواهد بود. مانیاز فراوان به ایدئولوژی داریم، از این رو هدفِ کتاب دستیابی به یک ایدئولوژی برای شناخت هرچه بهترِ برنامه،جهت وهویت مدرن لراست. که دراین کار از دستاوردهای دانش روز بهره ی بسیار خواهیم برد.
پیشامدرن،مدرن و پسامدرن:
این پرسش امکان دارد درمیان آید که چرا دردوره ی پسامدرن، ما باید در اندیشه ی مدرن کردن برنامه، جهت وهویت لرباشیم. پاسخ آن روشن است، زیرا شرایط و اوضا ع قوم لر نشان میدهد که دربعدهای فراوانی هنوز دچار شیوهها وروشهای پیشا مدرنی است. با این گفته چگونه امکان دارد که هنوز پروسه ی تاریخی را طی نکرده وهنوز گرفتار پیشامدرنی وپیشامدرنیسم هستیم .
روی به سوی پسامدرن برویم. این گونه ای آلوده بودن ذهن به رسوبات ایده آلیسم واثر گرفتن ازایدهها وتحلیلهای غربی است که بیشتر برای درمان گرفتاریهای جامعه ی خویش به میان آورده اند. آنها کمتر ازدوقرن نیست که مدرن شده اند. ولی ما هنوز اندرخم یک کوچه ایم. لیک بهره گیری ازشرایط پسامدرن درجای خود نیزسودمنداست. مهم ساختن یک ایدئولوژی کاراست. ایدئولوژیی که ازدروغ وفریب سرچشمه نگیرد. اما تکههای هویت رامانند یک پازل به خوبی چسبانده باشد.
جایگاه دین درایدئولوژی:
نگرش درست وسازنده وبی هردروغی از مذهب شیعه میتواند مارا دررسیدن به هدفهای ایدئولوژیک قومی راهبرباشد. گرچه نگرش نادرست ازاسلام ویرانیهای بسیارنگران کننده ای به وجودآورده است. برای نمونه القاعده، داعش، طالبان ودیگر گروهها ازنگرش ویرانگر منفی ودروغین ازاسلام بهره گرفته اند. درحالیکه اسلام دین صلح ورحمت است.
ازسوی دیگر ساختن هیچ هویت وایدئولوژی ملی وقومیتی بی آنکه دین رابه یاری بگیریم ممکن نیست. دراین باره دکترمحمود نیکفرمی نویسد:. . . در عصرِ جدید ایدئولوژی ملی با تکیه بر ایدئولوژی دینی شکل میگیرد . . . نشست وبرخاست و ازهمآموزی ایدئولوژی دینی و ایدئولوژی ملی از آن روست که هر دو، کیشِ هویت اند. در عصرِ جدید همه به نوعی “ملی. مذهبی” هستند، حتی اکثرِ سوسیالیستها نیز چنین اند. پروژههای سیاسی روشنفکری غالباً پروژههای “ملی. مذهبی” اند. همهی ایدئولوژیهای سیاسی رایج روایتها و انشعابهایی هستند از ایدئولوژی ملی. مذهبی. .
. همان. . . بنابراین اگر ایدئولوژی برای ساختن هویت وبرنامه وجهت گیری لر اهمیت بسزایی دارد. دین نیز باید دراین سازه وارد شود. ازسوی دیگر مردم ایران به ویژه قومیت لراز پیروان بی نظیر شیعه ی دوازده امامی هستند. بی گمان اینکه بدانندآنچه میکنندمغایرتی با ایمان دینی آنان ندارد بلکه تشویق کننده نیزهست، برای مردم بسیار اهمیت دارد. همچنین نظام ما نظامی اسلامی است. بنابراین بیان هرایدئولوژی با تکیه بردین وایمان میتواند پیروزی مارادراین روند شتاب بخشد. ازاین رو در گفتارهای این کتاب از دیدگاههای دینی نیزسودخواهیم برد.
هدف ما از این پژوهش:
درباره ی برنامه،جهت وهویت مدرن لر، گفتارهایی به پیشگاه خوانندگان فرهیخته ونخبههای قومیت تقدیم خواهم نمود. امیدوارم گفتارهایی نغز وکاری پرمغز باشد. این نوشتار هاازاین رو به میان آمده اند که کیستی یا هویت وبرنامه وجهت درمیان ما سخت تاریک بوده که پی آمدآن سستی وناکارایی و درجازدن وروی به پشت رفتن است. بدتراینکه نیروی رزم آوری واهرمن کشی لراکنون به پراکندگی وستیزباخویشان وخویشتن درکارزار است. پیوستگی وآراستگی درمیان نیست وسرمشق همگان پراکندگی وازخویشان بریدن است.
بنابراین از فرهیختگان و نخبگان چشم داریم دراین پیوند کوتاهی نورزیده، گفتارها ونوشتارهایی درسویه وجهت گسترش آگاهی در گرداگرد کیستی و جهت و برنامه برای همه ی لرها به وجود آورند. سخن ما نیز روی به سوی همه ی لرها دارد. لرهایی چون بختیاری بهمئی، لک، لر بوشهر، کهگیلویه وبویراحمد،لرستان، فارس، دشمن زیاری، استان مرکزی، همدان و دیگران است. چنانچه درسطرهای بالا آورده شد باید برنامه و جهت وهویت مدرن همه ی لرها روشن شود. باید از پراکندگی وستیزلرها با یکدیگر دوری گزیده شود وجغرافیای سیاسی وژئوپلوتیک لرتعیین گردد. واین هدف کتاب است. در پایان از همه ی خوانندگان درخواست میشود نگارنده را از نقد وهدایت محروم نسازند.
ما برای ساختن هویت، برنامه وجهت مدرن لربه درست کردن یک ایوئولوژی وتکه چسبانیهای راستین هویت نیاز داریم.